جدول جو
جدول جو

معنی حق گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

حق گذاشتن
(گُ تَ)
رجوع به حق گزاردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جا گذاشتن
تصویر جا گذاشتن
به جا نهادن، قرار دادن، چیزی را در جایی گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
(وُ شَ)
بعقب گذاردن: همه مسابقه کنندگان را پس گذاشت
لغت نامه دهخدا
(ضِ کَ دَ)
رجوع به حق گزاردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شب گذاشتن
تصویر شب گذاشتن
شب گذرانیدن بیتوته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در گذاشتن
تصویر در گذاشتن
عفوکردن بخشودن در گذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ارج نهادن نگریستن پاس داشتن اعتنا کردن اهمیت دادن، محل نهادن: حالا زنش بدون اجازه او از خانه بیرون آمده هیچ آن وقت صدایش هم که میزند باو محل نمیگذارد. یا محل سگ گذاشتن کسی را. او را باندازه یک سگ تلقی کردن (در جمله منفی استعمال شود) : محل سگ هم باو نگذاشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقع گذاشتن
تصویر وقع گذاشتن
ارج نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
بستن بر هم نهادن (کتاب دفتر و غیره را)، سروته مطلبی را درز گرفتن موضوی را که مطرح مذاکره است ناگفته نهادن، یا هم گذاشتن چشم. بستن پلکهای چشم، نادیده انگاشتن، اغماض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
متهم کردن رسوا کردن: دختره بی شرم خ... میخواهی لک روی دخترم بگذاری ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گذاشتن
تصویر پس گذاشتن
پشت سر گذاشتن بعقب گذاشتن: (همه مسابقه دهندگان را پس گذاشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب گذاشتن
تصویر شب گذاشتن
((شَ. گُ تَ))
شب را سر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لک گذاشتن
تصویر لک گذاشتن
((~. گُ تَ))
متهم کردن، رسوا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
يخطو على
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
Tread
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
fouler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
قدم رکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
পা রাখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
kanyaga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
לרמוס
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
밟다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
踏む
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
pisar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
पाँव रखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
menginjak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
เหยียบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
betreden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
calpestare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
deptać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
наступати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
treten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
наступать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پا گذاشتن
تصویر پا گذاشتن
pisar
دیکشنری فارسی به پرتغالی